گرافیتیهایی با مضمون کردستان (۲)
در بخش اول مجموعه "گرافیتیهایی با مضمون کردستان"، با ارائه مقدمهای کلی در مورد گرافیتی و باز کردن دریچهای به وضعیت این شیوه بیان اعتراضی در شهرهای کردستان، تصاویری از برخی از گرافیتیهای مربوط به کُردها منتشر شد که بیشتر آنها در پایتختهای کشورهای غربی اجرا شده بودند. در این بخش تصاویری از گرافیتیهای دیگری منتشر میشوند که میتوان آنها را به دو دسته تقسیم کرد. گروه اول، آثاری که در نقاط مختلف جهان در حمایت از مساله کُرد در شهرها و امکان عمومی کار شده و گروهی دیگر که به مضامین عمومی پرداخته اما در کردستان اجرا شدهاند. در بخش دوم از مجموعه "گرافیتیها با مضمون کردستان" همچنین به طور مشخص تاریخچه گرافیتی در روژهلات، باکوور، باشوور و روژآوا بررسی خواهد شد. در بخشهای آینده نیز تلاش میشود، به صورت موردی به نقد و بررسی برخی از این آثار پرداخته شود.
روژهلات؛ از صدای انقلاب تا رنج کولبران
در روژهلات استفاده از دیوار و فضاهای عمومی برای همرسانی کردن ایدههای اجتماعی و عمدتا سیاسی از خلال شعارنویسیهایی در جریان انقلاب ۵۷ رایج شد. در این دوره، احزاب و نیروهای کُرد در غیاب رسانههای عمومی، در کنار پخش اعلامیه و شبنامه، از دیوار برای رساندن صدای خود به مردم استفاده میکردند. اگرچه در برخی از عکسها و ویدیوهای آنزمان دیوارنوشتههای محدودی هم به کُردی سورانی دیده میشوند اما زبان شعارها در این دوره بیشتر فارسی بوده. در دوره بعد از اشغال کردستان، دیوارها نیز مانند دیگر فضاهای شهری به تصرف حکومت مرکزی درآمدند و شعارنوشتههای سیاسی جای خود را به نقاشیهای دیواری ایدهالوژیک شهرداریها دادند. در همین دوره، دیوارها از سوی جوانان و نوجوانان برای بیان احساسات عاشقانه و رقابتهای ورزشی مورد استفاده قرار میگرفتند. از اواخر دهه هفتاد و همزمان با تغییر و توسعه ناموزون شهرها، خیابانها و دیوارهای کردستان رنگ و بوی تجاری به خود گرفته به تسخیر صاحبان سرمایه درآمدند. در همه این سالها اما شعارها و دیوارنوشتههای سیاسی هرگز رخت از دیوارهای شهرهای روژهلات بر نبستند و حتی امروزه هم در برخی محلات شعارهای "بژی دمکرات"، "بژی کومله"، "پژی قاسملو"، "گرامی باد ۸ مارس" و موارد مشابه دیده میشوند. در سالهای گذشته گرافیتیهایی در برخی از خیابانهای روژهلات اجرا شدهاند که نسبت مستقیمتری با گرافیتی به معنای امروزی آن دارند. در شهرهایی مانند سنندج و مریوان، طرحهایی در اعتراض به وضعیت کولبران و در حمایت از حق تحصیل به زبان مادری با ظرافت هنری و صراحت سیاسی بیشری وارد عرصه عمومی شدهاند. در همین چند سال اخیر جدای از بازگشت شبحوار استنسیلهای "فواد" به دیوارهای شهرهای روژهلات و نقل شدن شعرهایی از شیرکو بیکس و شاعران کُرد، بر روی شهرها بر سطح دیوارها طرحهایی در حمایت مبارزه روژآوا نیز کار [و بعدا پاک] شدهاند.
باشوور؛ بازگشت "آرام" به سلیمانیه
شعارنویسی در باشوور و به ویژه در سلیمانیه نیز از انتفاضه سال ۱۹۹۱ به این طرف بخش مطرحی از سنت مبارزات شهری بوده است. شعارنوسیها در این دوره به طرفداری از احزاب و انتفاضه به زبانهای عربی و کوردی سورانی از جمله میانجیهای مقاومت شهری بودند. با کسب اتونومی و آغاز حاکمیت کُردی در باشور، دیوارها، معماری و فضای عمومی شهرها استحاله شدند. دیوارها به جهاتی دیگر ایدالوژیک شدند و تصاویر قهرمانان ملی، فرهنگی و جانباختگان مقاومت کردستان به انتخاب احزاب دیوارها را تسخیر کردند. در همین دوره که همزمان بود با سقوط صدام حسین، حجم گستردهای از دیوارنوشتههای زندان علنی شد؛ سطور و اشکالی که روایت رنج در زندانهای بعث را به نمایش میگذاشتند. از سال ۲۰۰۳ پروژهای زیباسازی شهری چهره کلان شهرهایی مانند سلیمانیه و هولیر را تغییر داد. نقاشیهایی پاستورال و طبیعتگرایی که سنخیتی با روح شهرها نداشتند رواج پیدا کرده بودند. اما در همان سالها پس پرده و بر در و دیوار مدارس و توالتهای عمومی نثر متقاطعِ محسوسی از دیوارنویسیها با مضامین زندگی روزمره خود را بر شهر تحمیل کرده بود. در سالهای بعد از ۲۰۰۷ مضامین توالت نویسیها سیاسیتر شده و ترحیحبند نوشتههای روی دیوار انتقاد از فساد، افشاگری علیه سیاستمداران و لفاظیهای حزبی و جناحی بود. دیوارنوشتهها بار دیگر در تابستان ۲۰۱۷ با مضمون حمایت از رفراندم استقلال کردستان به خیابانها برگشتند. در همین سالها اما زیر پوست شهر دستهای دیگری روی دیوارها در جهت دیگری مینوشتند. دستهایی که از برابری مینویسند و در مواردی [که مثالهایی از آن در این مجموعه منتشر شده] محتوایی کوییر دارند، آنها که بر دیوارهای دانشگاه سلیمانیه استنسیل شهید آرام زدهاند. همانها که بعد از رفراندم استقلال کردستان و گرم شدن دوباره بحث "برادری با بغداد" با شعری از آلن گیزبرگ بر دیواری در دربندیخان سیاست دولتی را به چالش کشیدند. یا کسانی که آرم نازیها در رایش سوم آلمان را روی دیواری در هولیر پاک کرده و به جایش نوشته بودند: همزیستی. این دستها و این نشانهها دستهایی هستند که شهرداران باشور تمایلی به دست دادن با آنها ندارند.
باکوور؛ کمالیسم بدون دیوار
رابطه دیوارنوسی با شهرها و مردم باکوور شباهت چندانی با رابطه این موضوع با مردم دیگر بخشهای کردستان ندارد. آنجا نوشتههای هولناک روی دیوار و فضاهای کلان عمومی، تداعیگر ترس و ترومای دولت/ملتسازی مدرن و ماشین کشتار نژادی هستند. در ترکیه مدرن کمتر شهری در کردستان وجود داشته که روی قلهها و نقاط بلند و میادین و اماکن عمومی آنها چنین نوشتههایی نقش نبسته باشند: “خوشبخت آن است که میگوید ترک هستم.” این شعارهای فاشیستی شاید نه چندان به شدت سابق اما کماکان در شهرهای باکوور به چشم میخورند. از کودتای سال ۱۹۸۰ به بعد که همزمان بود با سالهای تاسیس حزب کارگران کردستان، اسپری چیها با شعارهایی در حمایت از این حزب مکانهای عمومی را تسخیر کردند. گرافیتیهای باکوور بیشتر تگهایی از پَکَکَ و دیگرهای سازمانهای تحت حمایت این حزب هستند. در همین حال الفبای لاتین کردی کرمانجی انطباق بیشری با فرمهای جهانی گرافیتی به ویژه “رایتینگ” داشت و از این جهت گرافیتی در باکوور با مضامین عمومی و اعتراضی با سرعت بیشتری نسبت به دیگر بخشهای کردستان رشد کرد. اگر چه هنوز جایگاه گرافیتی در شهرهای باکور و حتی کلان شهر دیاربکر به اندازه استانبول نیست، اما در بیست سال گذشته دیوارهای کردستان در کنار کارکرد اعتراضی، همواره بستری بودهاند برای نوشتهها و نقاشیهایی با مضامین عمومی و عمدتا سیاسی. از سال ۲۰۱۵ و بعدها در جریان جنگهای شهری و جنگ موسوم جنگ خندقها، بسیاری از شهرهای کردستان نابود شدند. تصاویری که آنزمان از فضای شهرها منتشر شد، حاوی دیوارنوشتههای بود که بر روی خشت خانههای خرابشده ستم و اشغال را روایت میکردند. چهره شهرهای باکوور به اقتضای وضعیت شهرداریهای آن تغییر میکنند. شهرداران کُرد مدام به دلایل سیاسی از کار برکنار، محاحکمه و زندانی میشوند و نبض شهرها به اختیار نمایندگان اردوغان در میآید. همین باعث شده، زیر و روی پوست شهرهای باکور، جدالی همیشگی میان دستهایی وجود داشته باشد که یکیشان مینویسند "خوشبت آن که میگوید ترک هستم" و آن دست که مینویسند: "این رقص را متوقف نمیکنیم."
روژآوا؛ کوبانی که بر دیوار جهان نقش بست
به دلیل محدودیتها، دسترسی به تاریخ دیوارنوشتههای قبل از انقلاب در روژآوا امکانپذیر نیست. اما از زمان مقاومت تاریخی کوبانی، مضمون مبارزه آنها نه تنها بر دیوارهای شهرهای روژآوا و شمال سوریه، بلکه در گوشه و کنار شهرهای جهان نقش بست. با آغاز تحولات مربوط به بهار عربی "دیوارنویسی"ها و گرافیتی در کشورهایی مانند مصر و تونس نقش مهمی ایفا کردند. با سرایت این تحولات به سوریه، دیوارها مالامال شدند از شعارهایی علیه نظام بشار اسد و حکومت سوریه. بعد از جنگ نیز این ویرانهها بودند که میزبان صدها هزار خانه به دوشی شدند که آخرین فرصتشان برای وداع با شهر، نوشتن شعاری، قطعهای شعر، جملهای عاشقانه یا مرثیهای برای خرابی بود. در روژآوا اما این روح مقاومت بود که بر دیوارها فریاد میکشدید. تگهای یَپَگَ و یَپَژَ به مرور بر مکانهای عمومی شهرهای روژآوا ظاهر شدند. در جریان همین مقاومت هنرمندانی از سراسر جهان به روژآوا رفتند و تلاش کردند آنجا اثری از خود به جای بگذارند. هرچند روژآوا هنوز نتوانسته مانند کرانه باختری و نوار غزه در فلسطین توجه گرافیتیکاری جهان را به خود جلب کند اما همین نقشها نوشتههای ساده انسانهای واقعی حکایت از زبان مشترکی دارند که جریان انقلاب و مبارزه روژآوا را به جهان پیوند میداد. آنچه روژآوا را از حیث گرافیتی از دیگر بخشهای کردستان جدا میکند، تاکید بر برابری، مبارزات زنان و اکولوژی است که خود به واسطه نظام کنفدرلیسم دمکراتیک و حضور واقعی زنان در بطن این نظام و تحولات اجتماعی به بخشی از گفتمان روزمره تبدیل شده است. با توجه به وضعیت روژوا، اتونومی آن منطقه و گشودگی همزمان به جهان بیرون، این انتظار را تقویت میکند که در سالهای آینده گرافیتی در شهرهای روژآوا نقش پررنگی در طراحی مکان و ثبت تصویر و حافظه ایفا کنند.
***
پینوشت: برخی از عکسهایی مجموعه زیر منتخبی هستند از آرشیو تصویری ناوخت، اما عمده آنها برگرفته از وبسایتها و سایر منابع هستند و به همین دلیل ممکن است مکان و تاریخ عکسها چندان دقیق نباشند.
گرافیتیهایی با مضمون کردستان (۱)

























22 Apr, 2019